گسترش اعتصاب در معادن آفریقای جنوبی
بی آبرویی اتحادیه های کارگری
آذر ماجدی

اعتصاب به معادن طلای آفریقای جنوبی سرایت کرد. چند هفته پس از بخون کشیده شدن اعتصاب کارگران معدن پلاتین لونمین در ماریکانا در شمال غربی ژوهانسبورگ، کارگران معادن طلای گلد وان( (Gold On و گلد فیلدز لیمیتد (Gold Fields Ltd)  در حاشیه ژوهانسبورگ نیز دست به اعتصاب "غیرقانونی" زدند. صاحبان معدن و رسانه ها این اعتصابات را غیرقانونی می نامند، زیرا کارگران در سرپیچی از تصمیمات ان یو ام (National Union of Mineworkers) دست به اعتصاب زده اند. روز دوشنبه ۳ سپتامبر حدود ۶۰ کارگر که بخاطر دست زدن به اعتصاب "غیرقانونی" در ماه ژوئن از کار اخراج شده اند، بعنوان اعتراض در مقابل معدن گلد وان تجمع کردند، پلیس با شلیک گاز اشک آور و گلوله پلاستیکی به کارگران معترض حمله نمود. در اثر اثابت گلوله پلاستیکی ۴ تن از کارگران مجروح شدند که حال یکی از آنها بسیار وخیم است. در همین روز ۱۲ هزار نفر از کارگران معدن گلد فیلدز لیمیتد نیز با خواست افزایش دستمزد و بهبود شرایط کار دست به اعتصاب زدند .

اعتصاب کارگران معدن لونمین در ۱۰ اوت آغاز شد و در ۱۶ اوت در اثر حمله وحشیانه پلیس ۳۴ تن از کارگران کشته و تعداد بیشتری مجروح شدند. پلیس همچنین حدود ۲۷۰ نفر از کارگران را دستگیر نمود. صاحبان معادن ابتدا به کارگران اولتیماتوم دادند و اعلام کردند که در صورت عدم بازگشت به سر کار ظرف یکی دو روز اخراج خواهند شد. کارگران به این اولتیماتوم وقعی ننهادند و به اعتراض خود ادامه دادند. روز دوشنبه ۳ سپتامبر حدود سه هفته پس از کشتار کارگران، به گزارش مدیریت معدن، فقط ۴/۵٪ کارگران اعتصابی بر سر کار حاضر شده اند.

بحران دولت
روز دوشنبه ۵ تن از وزرای کابینه، در یک مصاحبه مطبوعاتی به مردم و سرمایه گذاران اطمینان دادند که کنترل اوضاع را در دست دارند. وزارت کار همچنین در مذاکره میان کارگران لونمین با صاحبان و مدیریت معادن دخالت کرده است. اما هنوز این مذاکرات بی نتیجه مانده است. کشتار کارگران اعتصابی جامعه آفریقای جنوبی و بین المللی را شوکه کرد. در هفته های اخیر تظاهرات بسیاری در سراسر جهان در اعتراض به دولت آفریقای جنوبی و صاحبان معدن لونمین و در همبستگی با کارگران اعتصابی سازمان یافته است. خبر کشتار کارگران معدن لونمین بیکی از مهمترین اخبار جهان بدل شد و در راس اخبار قرار گرفت. دستگیردی ۲۷۰ کارگر و تصمیم به محاکمه آنها باتهام قتل رفقای کارگر اعتصابی شان بحران دولت را عمیق تر کرد. اعتراضات بسیاری علیه این تصمیم سیستم قضایی سازمان یافت. موقعیت آفریقای جنوبی که مبارزات توده ای و کارگری گسترده ای علیه نظام نژاد پرستانه آپارتاید، در قرن بیست، بویژه از سال ۱۹۶۰ ببعد را در تاریخ خود دارد، یک دلیل اصلی انعکاس وسیع کشتار کارگران معدن لونمین بود.
 
جنبش کارگری و مبارزه علیه نظام آپارتاید
آفریقای جنوبی به لحاظ سازماندهی گسترده کارگری، جنبش کارگری رادیکال و مبارزات رادیکال توده ای تحت نظام آپارتاید از موقعیت کاملا ویژه ای در قاره آفریقا برخوردار است. در شرایطی که بخش وسیعی از آفریقا از هم پاشیده شد و جنگ های نژادی و قبیله ای بر آن تحمیل شد، همزمان با قتل عام میلیونی پاکسازی قومی در رواندا و پیاده شدن یک سناریوی سیاه در بخش وسیعی از آفریقای مرکزی و غربی، آفریقای جنوبی شاهد یک تحول بسیار مثبت و نوید بخش سیاسی - اجتماعی بود: سرنگونی نظام آپارتاید. این رویداد یکی از مهمترین و شعف انگیزترین وقایع سیاسی در چند دهه اخیر محسوب می شود. توده های محروم آفریقای جنوبی و طبقه کارگر آن که از سطح بالایی از تشکل برخوردار بود و نقش مهمی در سرنگونی نظام آپارتاید ایفاء کرده بود، با انتظارات بسیار و امید و شادی به آینده چشم دوختند.

بدنبال سرنگونی نظام آپارتاید، دولت بدست کنگره ملی آفریقا، اِ ان سی (ANC) که بعنوان رهبر مبارزه علیه آپارتاید شناخته می شد، افتاد. نلسون ماندلا همچون قهرمان از زندان آزاد گردید و به ریاست جمهوری انتخاب شد. نلسون ماندلا بلافاصله بیکی از محبوب ترین چهره های سیاسی جهان بدل گردید. جنبش کارگری در سرنگونی نظام آپارتاید نقش بسیار مهمی داشت. طی دهه ۸۰ و ۹۰ اعتصابات بسیاری علیه نظام آپارتاید سازمان یافت که دولت آپارتاید را عملا فلج نمود. بعلاوه، این اعتصابات به بورژوازی جهانی و دولتهای آنها، بویژه دولت محافظه کار مارگارت تاچر در بریتانیا و ریگان در آمریکا، نشان داد که عمر آپارتاید بسر آمده است و ادامه حیات آن بجای آنکه ضامن سودهای افسانه ای باشد، دارد به عکس خود بدل می گردد. لذا دولت دوکلرک مورد فشار قرار گرفت تا قبل از آنکه انقلابی کارگری همه بساط استثمار و سودهای کلان از معادن طلا و پلاتین و غیره را برچیند، از طریق مذاکره با اِ ان سی نظام آپارتاید را منحل کند. نقشه راه انحلال نظام آپارتاید کشیده شد؛ دولت دست بدست گردید؛ مجمعی بمنظور عفو و بخشش جنایتکاران آپارتاید تشکیل شد؛ کارگران آزادی فعالیت اتحادیه های کارگری را تثبیت کردند؛ و دموکراسی در آفریقای جنوبی مستقر شد. بدنبال آن برای مهر و موم کردن پروسه، به نلسون ماندلا و دوکلرک مشترکا جایزه صلح نوبل اعطاء شد. دوکلرکی که سالها ریاست یکی از جنایتکار ترین و مختنق ترین دولتهای مدرن را بعهده داشت.

کنگره اتحادیه های کارگری آفریقای جنوبی "کوساتو " (COSATU) که فدراسیونی از اتحادیه های کارگری مختلف از جمله ان یو ام است و نقش بسیار اساسی در سازماندهی مبارزات کارگری علیه نظام آپارتاید داشته است، بیکی از سه نیروی حکومت بدل شد. این تحولات موجد امید و توهم بسیار درون جنبش کارگری و مردم محروم و رادیکال آفریقای جنوبی گردید. سرنگونی نظام آپارتاید فقط به قلبهای توده محروم در آفریقای جنوبی امید نتاباند، در سراسر جهان، بویژه کشورهایی که تحت رژیم های مختنق استبدادی دست و پا می زدند، آفریقای جنوبی به یک مدل تغییر، به مدل تحول به دموکراسی بدل شد.  

موقعیت اتحادیه های کارگری پس از آپارتاید
نظام آپارتاید سرنگون شد. تبعیض نژادی قانونا و عملا لغو گردید. اما وضعیت میلیون ها کارگر و مردم محروم ذره ای بهبود نیافت. دستمزدهای بخور و نمیر، شرایط سخت و بسیار ناامن محیط کار، بویژه در معادن، که یکی از مهمترین عرصه های تولید در آفریقای جنوبی است، فقر عظیم، خشونت دائمی منتج از فقر و ناامنی زیست کارگران و زحمتکشان، اپیدمی ایدز که بخاطر فقر هر روز جان صدها نفر را می گیرد، سرنوشت توده های محروم آفریقای جنوبی را رقم زد. امید و انتظار برای بهبود شرایط زیست و کار و عدالت اقتصادی و اجتماعی تحت "نظام خودی" و دموکراسی تازه کسب شده، برای مدتی مانع اعتراضات سازمانیافته و وسیع این انسان های رنجدیده شد.

اما موقعیت اتحادیه های کارگری که تحت نظام آپارتاید نقش بسیار رادیکالی ایفاء نموده بودند و عملا در کنار اِ ان سی بعنوان یکی از رهبران جنبش ضد آپارتاید شناخته می شدند، در نظام جدید متحول شد. اتحادیه های کارگری، از جمله ان یو ام و کوساتو از رهبران مبارزات ضد آپارتاید به بازوی حکومت جدید و موئتلفین صاحبان صنایع و معادن تغییر نقش دادند. چهره واقعی اتحادیه های کارگری رفته رفته برای کارگران و توده های محروم برملا شد. تلاش برای شکل دادن به اتحادیه های دیگر در تقابل با اتحادیه های موجود آغاز گشت و بطور نمونه در سال ۱۹۹۸ اتحادیه دیگری بنام "اتحاد معدنچیان و کارگران ساختمانی " (AMCU) که از ان یو ام جدا شده بود تاسیس شد و رسما در سال ۲۰۰۱ ثبت گردید. طی اعتصاب اخیر درگیری های بسیاری میان اِ ام سی یو و ان یو ام روی داده است که گفته می شود به کشته شدن چند کارگر منجر شده است. گفته می شود که رقابت بسیاری میان این دو اتحادیه وجود دارد. اِ ام سی یو در اعتراض به رابطه نزدیک ان یو ام با مدیریت و صاحبان معادن و دولت شکل گرفته است. اما این اتحادیه نیز، همانند کلیه همتاهایش از منافع واقعی کارگران دفاع نمی کند. طبق گفته خود رهبران اِ ام سی یو، تفاوت این اتحادیه با ان یو ام در اینست که اِ ام سی یو "غیر سیاسی و غیر کمونیست است".

هجده سال پس از سرنگونی نظام فاشیستی و سرکوبگر آپارتاید، طبقه کارگر آفریقای جنوبی علیه نظام حاکم و اتحادیه های کارگری موئتلف حکومت و سرمایه، بپاخاسته است. علیرغم تلاشهای اتحادیه های زرد برای ممانعت از اعتصاب، هزاران کارگر برای افزایش دستمزد و بهبود شرایط کار دست به اعتصاب زده اند و تاکنون حدود ۴۰ کارگر جان خود را در این مبارزات از دست داده اند و ده ها نفر مجروح شده اند. خشونت وحشیانه پلیس، دولت و سرمایه داران، علیرغم پیش بینی آنها، به تسلیم و خاموشی کارگران نیانجامید. مبارزه با روحیه بسیار رادیکال ادامه دارد و به معادن دیگر نیز سرایت کرده است. همین امروز، چهارشنبه ۵ سپتامبر، چند هزار کارگر اعتصابی در تاکید بر خواستهایشان و اعلام تداوم مبارزه تا دستیابی به مطالباتشان دست به یک راهپیمایی زدند .

موقعیت نوین مبارزه طبقاتی در آفریقای جنوبی
همانطور که اشاره شد، چند هفته است که اخبار مربوط به اعتصاب و جنبش اعتراضی معدنچیان آفریقای جنوبی در راس اخبار بین المللی قرار گرفته است. فیلم قتل عام کارگران وسیعا در رسانه های بین المللی انعکاس یافت و بازدید کنندگان بسیاری در یوتیوب داشته است. آکسیون های همبستگی با کارگران آفریقای جنوبی در کشورهای مختلف سازمان یافت. این رویداد بیش از هر زمانی چهره واقعی سرمایه داری و دموکراسی، حکومت اِ ان سی و اتحادیه های کارگری همدستش را افشاء نمود.

استفامت و رادیکالیسم کارگران حکومت سرمایه را مجبور به عقب نشینی نمود. حمله وحشیانه پلیس در ۱۶ اوت به تجمع سه هزار نفره کارگران اعتصابی، بیانگر اعتماد به نفس حکومت در سرکوب و خاموش کردن کارگران بود. تصور می کرد که با یک حمله شدید و کشتار موفق می شود کارگران را به سر کار بازگرداند، و بقول خودش به سرمایه داران و کارگران ثابت کند که "کنترل اوضاع را در دست دارد." از همین رو علاوه بر کشتن ۳۴ کارگر و مجروح کردن دهها نفر دیگر، ۲۷۰ کارگر اعتصابی را نیز بازداشت نمود. اما کارگران کوتاه نیامدند؛ عقب ننشستند؛ بلکه بلافاصله اعتصاب به دو سه معدن دیگر پلاتین نیز سرایت کرد. دولت سرمایه تاکتیک ارعاب را ادامه داد و کارگران بازداشت شده را متهم به قتل رفقای کارگر شان کرد. در واکنش باین اقدام وقیحانه مردم وسیعا اعتراض کردند. دادستان بر مبنای قانون "هدف مشترک" بازمانده از سیستم آپارتاید کارگران بازداشت شده را متهم به قتل کرد. دولت آپارتاید، طبق این قانون قرون وسطایی، زمانیکه به معترضین سیستم در یک تظاهرات شلیک می کرد و تعدادی را بقتل می رساند، فعالین ضد آپارتاید را بجرم قتل دستگیر و محاکمه می کرد. توجیه اش این بود که آنها تظاهرات کنندگان را تشویق به اعتراض کرده و به این ترتیب موجب مرگ آنها شده بودند! ۱۸ سال پس از سرنگونی آپارتاید، دادستان این قانون را برای محاکمه کارگران اعتصابی مورد استفاده قرار داد. بدنبال اعتراضات مردم و پایداری کارگران در ادامه اعتصاب و گسترش آن، روز یکشنبه ۲ سپتامبر، دادستان کل این اتهام را موقتا لغو کرد تا تحقیقات بیشتری انجام گیرد! کارگران آزاد شده از شکنجه وحشیانه پلیس طی بازداشتشان حکایت می کنند .

خشونت تند اولیه و سپس تعدیل موضع در مواجهه با تداوم و تشدید اعتراضات، فقط تاکتیک دولت و پلیس نبود؛ رهبران ان یو ام نیز تاکتیک مشابه ای اتخاذ کردند. دبیر کل ان یو ام، فرانس بالنی، ابتدا از قتل عام پلیس دفاع کرد و وقیحانه در مصاحبه ای با رادیو کایا اف ام گفت: "پلیس صبور بود. اما این آدمها بشدت خود را با سلاح های خطرناک مسلح کرده بودند." (گزارش از نیویورک تایمز.) اما سه هفته پس از قتل عام، او نیز مجبور به تعدیل لحن و موضع شد. او اخیرا در یک مصاحبه مطبوعاتی علیه نیروهای "اپورتونیست" که قصد سوء استفاده از اعتصاب را دارند، به کارگران معدن هشدار داد. و سپس تهدید کرد که هر کس قصد آشوب داشته باشد، از آنجا که این بخش از نظر اقتصادی بسیار با اهمیت است، جرمش "سابوتاژ اقتصادی" است. او سپس از لغو اتهام قتل از کارگران بازداشت شده، اظهار خوشحالی کرد و گفت که این قانون یادآور نظام آپارتاید است! فرانس بالنی در این مصاحبه مضطرب بنظر می رسید و علیرغم تهدیدات پوشیده، می کوشید یک تصویر کارگری از خود ارائه دهد. جالب اینجاست که در میان سخنان بعضا بی سر و ته خود گفت: "کارگران جز زنجیرشان چیزی برای از دست دادن ندارند." متوسل شدن به مارکس برای فرار از آبرو ریزی زائدالوصف، در یک تلاش مذبوحانه برای جلب اعتماد کارگرانی که رفقایشان در بیست و پنجمین سالگرد یک اعتصاب بزرگ علیه نظام آپارتاید به فراخوان ان یو ام، بر زمین افتادند؛ متوسل شدن به مارکس برای حفظ اتحادیه که اکنون به گفته کارگران در بغل صاحبان معادن قرار دارد، بیانگر موقعیت وخیم نه تنها اتحادیه سراسری معدنچیان است، بلکه شرایط استیصال کل حکومت و سیستم اتحادیه ای را برملا می کند .

واوی، رهبر کوساتو که بزودی یازدهمین کنگره سراسری خود را برگزار می کند، با نگرانی بسیار از آینده سخن می گوید. کوساتو نقش بسیار اساسی در بقدرت رساندن ژاکوب زوما داشت. در ابتدای ریاست جمهوری زوما تعدادی از رهبران کارگری در کابینه حضور یافتند و به پارلمان راه یافتند. اما ماه عسل دولت و اتحادیه های کارگری خیلی زود بسر آمد. کوساتو بشدت از طرف اکثریت ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار عضو خود تحت فشار است که هدف اصلی خود را فراموش کرده است. فشار اعضاء بعلاوه افتضاح ان یو ام یکی از قویترین اتحادیه های عضو کوساتو، این فدراسیون کارگری را در آستانه کنگره اش در موقعیت سخت و خطیری قرار داده است.

در کنگره سپتامبر ۲۰۰۹، زمان کمپین انتخاباتی برای ژاکوب زوما، واوی به کنگره گزارش داد :

"اگر ما نتوانیم زمانی که ژاکوب زوما رئیس جمهور، کگالما موتلانته معاون رئیس جمهور مسئول ریشه کن کردن فقر، گوئیدی مانتاشه بعنوان دبیر کل اِ ان سی، ابراهیم پاتل بعنوان وزیر توسعه اقتصادی و راب دیویس بعنوان وزیر تجارت و صنعت، برنامه خود را برای ایجاد کار مناسب و ریشه کن کردن فقر به پیش بریم، آنگاه امکان بسیار ناچیزی وجود دارد که بتوانیم هیچ دوره دیگری را از آن کارگر و مردم فقیر سازیم. این لحظه ای است که فقط یکبار در طول عمر پیش می آید. ما، رهبران نسلی که عمدتا مسئول ایجاد چنین فضای سیاسی هستیم که آبستن امکانات واقعی است، نمی توانیم چنین لحظه ای را بهدر دهیم ."

و امروز سه سال پس از این گزارش بزرگترین رهبر اتحادیه ای در آفریقای جنوبی، طبقه کارگر و مردم محروم با یک سوال اساسی روبرویند. چه باید کرد؟ اینها بقدرت رسیدند، اما نه تنها ذره ای از فقر کاسته نشد، بلکه تعمیق گردید؛ نه تنها کار مناسب با شرایط مناسب و دستمزد مناسب نصیب کسی جز خود این دار و دسته نشد، بلکه هنوز دهها نفر هر سال جانشان را در معادن از دست می دهند، در شهرک های کارتنی زندگی می کنند، از آب لوله کشی و ابتدایی ترین خدمات اجتماعی بی بهره اند؛ نه تنها تبعیض و بی عدالتی کاهش نیافت، بلکه فساد از سر و کول نظام بالا می رود. بطور نمونه، معدن گلد وان بین المللی دو سال پیش توسط عده ای از نور چشمی ها، از جمله برادر زاده زوما و نوه نلسون ماندلا خریده شد. اینها نه تنها هیچ پولی بابت خرید معدن پرداخت نکردند، بلکه تمام دارایی هایش را نیز به تاراج بردند و همین مساله باعث بیکاری بسیاری از کارگران شد و اینها هنوز یک شاهی خسارت به این کارگران پرداخت نکرده اند.

طبقه کارگر فساد و هم سرنوشت بودن سرمایه داران انگل، دولت حاکم که تمام امیدشان به آن بسته شده بود، و اتحادیه های کارگری را بعینه دیده اند. به اینها نمی توان امید بست. حکومت سیاه یا سفید، حکومت سرمایه است. اتحادیه های کارگری برای رهایی طبقه کارگر شکل نگرفته اند. نه هدفشان اینست و نه قادرند چنین کنند. دموکراسی نیز قرار نیست کارگران و مردم محروم را از فقر و فلاکت و تبعیض و نابرابری رها کند. دموکراسی نظام سیاسی منطبق با نظام سرمایه داری است. آپارتاید سرنگون شد. حال زمان سرنگونی سرمایه داری فرا رسیده است. به زیر کشیدن سرمایه داری، اجتماعی کردن مالکیت خصوصی وسایل تولید، لغو کار مزدی تنها راه رهایی ما است. این پاسخ بیش از هر زمانی صریح و روشن در مقابل ما قرار گرفته است. یک حزب کمونیستی کارگری و شوراهای استوار بر مجامع عمومی دو راه تشکل حزبی و توده ای طبقه کارگر است که راه بسوی سازماندهی یک انقلاب کارگری را هموار می کند. اکنون ۱۸ سال پس از سرنگونی آپارتاید و آزمایش دولتهای گوناگون رهبران ناسیونالیست سیاه پوست ضد آپارتاید، بعینه دیده ایم که علت تمام محرومیت ها و رنج های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ما نظام سرمایه داری است . *